حرفش را ساده گفت:من لایق تو نیستم!
اما نمیدانم خواست لیاقتم را به من یادآورى کند یا خیانت خودش را توجیه؟!

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  یک شنبه 19 آذر 1391ساعت 13:14  توسط sanazbela 



 

 

 

 

 

                                   

 



فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  یک شنبه 19 آذر 1391ساعت 13:14  توسط sanazbela 


خودم میدانم کهنه شده ام و تکراری...!
آنقدر کهنه که میشود روی گرد و خاک تنم یادگاری نوشت..
بنویس و .....برو!

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  یک شنبه 19 آذر 1391ساعت 13:12  توسط sanazbela 


 

گفتم خدايا سوالي دارم

گفت بپرس : 

گفتم چرا هر موقع من شادم ,,,, همه با من ميخندن ,,,,, 

ولي وقتي غمگينم كسي با من نميگريد؟ 
گفت : خنده را براي جمع آوري دوست و

 

 

 

 

 

 

غم را براي انتخاب بهترين دوست آفريدم !!

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  یک شنبه 19 آذر 1391ساعت 13:5  توسط sanazbela 

يك روز مي بوسمت!
فوقش خدا منو ميبره جهنم!
فوقش ميشم ابليس!
اون وقت تو هم به خاطر اينكه ابليس تو رو بوسيده جهنمي ميشي!
جهنم كه اومدي اونجا پيدات ميكنم و هر روز مي بوسمت!
واي خدا چه بهشتي ميشه جهنم!

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  یک شنبه 19 آذر 1391ساعت 13:5  توسط sanazbela 

                            درایشبهای دلتنگی که ن غم با من هم آغوشه

به جز اندوهی و تنهایی کسی با من نمیجوشه

کسی حالم نمیپرسه کسی دردم نمیدونه

نه هم درد و هم آوایی با من یکدل نمیخونه

از این سرگشتگی بیزارم و بیزار

ولی راه فراری نیست از این دیوار

برای این لب تشنه دریغا قطره آبی بود

برای خسته چشم من دریغا جای خوابی بود

در این سرداب ظلمت نور راهی بود

در این اندوه پربرگ سرپناهی بود

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  یک شنبه 19 آذر 1391ساعت 12:51  توسط sanazbela 


 

یه وقتایی باید كم باشی

تا كم بودنت حس بشه

نه اینكه نباشی

و

نبودنت

 واسه بقیه

عادت

بشه.....!!!

 

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  یک شنبه 19 آذر 1391ساعت 12:51  توسط sanazbela 

 


با آمدنت به زندگی ام معنا دادی ، تو یک مروارید پنهان در سینه ات را به من دادی

تا قلبم با تو به وسعت یک دریای بی انتهای پر از عشق و محبت برسد

با آمدنت به من نفسی دوباره دادی تا در ساحل قلبم

آرامش زندگی ام را مدیون امواج مهربان تو باشم

با آمدنت غروب به آسمان غمگین دلم لبخند زد

 

 

و

 خورشید امیدها و آرزوهایم طلوع کرد

با آمدنت ساز زندگی ام چه عاشقانه مینوازد شعر با تو بودن را

شعری که اولش عطر نفسهای تو را میدهد و آخرش طعم نفسهایت را

حالا میفهمم عشق چقدر زیباست

حالا میدانم که عاشقترینم و میدانم با تو چقدر زندگی زیباست

با آمدنت چشمهایم را بستم و در قلبم با چشمهایت عهد بستم که همیشه مال توام

همانگونه که میخواهی مال تو میشوم

از آغاز جاده تا پایانش همراه تو باشم ، تا در نفسهای عاشقی ، هوای پاک تو باشم

تو همانی که میخواستم ، میخواهم من نیز همانی که تو میخواهی باشم

با آمدنت بی نیازم از همه چیز و همه کس

 تنها تو را ، تنها عشق تو را میخواهم و بس !

تو را میخواهم که با آمدنت دلم را سپردم به چشمانت

تا با طلوع چشمان زیبایت سرزمین دلم از نور برق چشمانت روشن شود

تا در این روشنی به سوی تو پرواز کنم و بگویم خوشحالم از آمدنت

با آمدنت اینگونه شد راز زندگی ام ، اینگونه شد که تو شدی همراز زندگی ام

و با تو ای همراز زندگی اینگونه آخرش شدی همه زندگی ام

عاشقتم همه زندگی ام

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  یک شنبه 19 آذر 1391ساعت 12:51  توسط sanazbela 

امروز هم احساس تنهايي ميكنم

تنهاي تنها در سرزميني نا آشنا...

ميان حقايقي كه از آن گريزانم!

در اين هنگام بدنبال كسي ميگردم تا حرف دلم را برايش بازگو كنم

اما وقتي كه از همه چيزو همه كس نا اميد ميشوم

به خلوت ترين مكان پناه مي برم وبه دور از چشم ديگران اشك مي ريزم

اشك هايي كه بيان كننده ي دردهاي دروني ام هستند!

وتنها ياد خداوند ست كه تجلي بخش دنياي تنهايي و بي كسيم مي شود

پس به اميد او زندگي مي كنم چون به اين باور رسيده ام كه...

اين نيز بگذرد!!

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  یک شنبه 19 آذر 1391ساعت 12:40  توسط sanazbela 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  یک شنبه 19 آذر 1391ساعت 12:40  توسط sanazbela 
صفحه قبل 1 ... 14 15 16 17 18 ... 24 صفحه بعد

[ طراح قالب وبلاگ : سیلور سون ] [ Weblog Themes By : SilverSeven.IR ]